کاخ به لرزه در آمده
صدای بانویی به گوش میرسد
ولوله ای در میان مدعوین بپا شده
بانو با اقتدار فریاد میزند : "ما رأیت الی جمیلا "
او کیست ؟
او کیست که رسالت محمد (ص) ، قدرت حیدر (ع)،خطبه زهرا (س) ، صبر حسن (ع) ، ایثار حسین (ع) و شهامت عباس (ع) در سخنانش تجلی یافته ؟
او عالمه غیر معلمه ، ام المصائب ، زینب کبری (س) است
اما چه شده که میگوید "ما رأیت الی جمیلا " ؟
او که یک شبه داغ جوانان رشید بنی هاشم را دیده
او که یک شبه فرزندانش ، برادرانش ، برادر زاده هایش و حسینش را از دست داده
او که یک شبه اسیر شده و حالا سرپرست ایتام است
زینبی که برای حسین (ع) مادری کرده
و بدون حسین (ع) نمیتواند زندگی کند
زینبی که تمام هستی اش حسین (ع) است
زینبی که شرط ازدواج اش با عبدالله دور نشدن از حسین (ع) است
حسینی که پس از تولد ، فقط چشم در آغوش خواهر باز کرده
و زینبی که در حال وداع ، با اشک ، بوسه بر گلوی برادر زده
حتی فکرش ، باورش هم سخت است ، چه رسد به تحمل کردنش ...
چه عاشقانه و قهرمانانه از خون برادر حمایت میکند
مگر میشود در آتش و دود و خون زیبایی ها را دید؟؟؟
او در بیابان خشک ، در میانه ی میدان جنگ ، در آتش شعله ور بین خیمه ها و در اسارت چه دیده ؟؟؟
که اینگونه میگوید هیچ ندیده ام جز زیبایی ...
آه زینب (س) ...
ای مُبلغ عشق پروردگار
تو خود کربلایی ...
آری شما همه زیبایی دیدی
دیدی که چگونه یاران امام زمانتان حسین (ع) در ایثار ، وفاداری ، شهامت ، فداکاری ، شهادت از هم پیشی میگرفتند ...
در زمین کرب و بلا ...
امام ، در آن تاریکی شب امامه بر صورت کشیدند تا هر که میخواهد برود ، برود ، اما ماندند
هیچ روشنایی نیست و مهلت برای گریختن هست ، ولی ماندند
میدانند بیعتی نیست و وفادارانه ماندند
میدانند شهید میشوند و میمانند
میدانند اسیر میشوند و میمانند
همه حاضرند شهید شوند تا امامشان لحظه ای ، فقط لحظه ای بیشتر بماند
در زمین کرب و بلا ...
مادری رزم جامه بر تن فرزند رشیدش می پوشاند و با لبخند او را همراهی میکند تا به میانه ی میدان جنگ رود
مادری سر پسرش را سوی دشمن پرتاب میکند و میگوید آنچه در راه خدا داده ، باز پس نمیگیرد
مادری از ترس شرم مولایش از خیمه بیرون نمی آید ، تا در سوگ پسرانش نشیند
مادری کودک شش ماهه اش را میبوسد ، با اشک بدرقه اش میکند و میداند که بار آخری است که در آغوشش می کشد
و نو عروسان شویشان را در لباس رزم چه جذابانه نگاه میکنند ، تا مردشان ، در رکاب مولایشان شهید شود
در زمین کرب و بلا ...
در شب عاشورا همه شب زنده دارند و احیا گرفته اند
و در ظهر عاشورا در میانه ی میدان جنگ با تمام خطرهای احتمالی نماز اول وقت میخوانند
و برخی سپر برخی دیگر میشوند تا نماز اقامه شود
در زمین کرب و بلا ...
همه در صدد احیا سنت پیامبر (ص) اند
آنجا قرآن ناطق را دریافته اند و خوب امانت دار پیامبر گشته اند (قرآن و عترت)
در زمین کرب و بلا ...
هدف ، هدف والایی است و آن لقاء الله است
آنجا همه ، همه ی بند های دنیا را از دست و پایشان گسیخته اند
آنجا همه راضی اند به رضای خدا
در زمین کرب و بلا ...
خُون بُرنده تر است از شمشیر است
آنجا جایگاه ذبح عظیم اسماعیل هاست در راه خدا
آنجا راهی است برای زلال شدن ، رنگ خدایی گرفتن
آنجا نقطه ذوب است در مسیر خورشید امامت
آنجا همه از عشق زمینی (پسر،همسر،برادر،پدر) بخاطر خدا می گذرند
آنجا حرف ، حرف عشق است و بس ، آنهم عشق خدا
آنجا همه پیروزند حتی با شهادت و اسارت
در زمین کرب و بلا ...
زینب (س) خود کربلاست
زینب (س) جان شما تمام این زیبایی ها را به چشم خود دیدی و من فقط ذره ای از آن را شنیده ام
شاید برای همین است ، که سالهاست در بُهتم که شما چه دیده ای که اینگونه میگویی
|
امتیاز مطلب : 1
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1